×
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
اصحبوا العشق ایها الا صحاب
الوداد الودا دیااحباب
عشق گو و عشق دان و عشق بین
عشق شو عشق و رخ ز غیر بتاب
می کش و نی زن و بچنگ آور
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
هر دمی صد جهان ز جان خواهم
تا فشانم بپای حضرت دوست
چشم فتّان او بلای دل است
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳
ره و رهبر دلا محبت اوست
سود و سرمایه عشق حضرت اوست
قرة العین عارفان که فناست
نیستی در فروغ طلعت اوست
غیبتت از خودی و شرب مدام
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
خانهٔ دل حریم خلوت اوست
جان کامل سریر حضرت اوست
همه آینهٔ رخ آدم
آدم آیینه بهر طلعت اوست
آدمی چونکه معرفت اندوخت
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷
هست در سینه سل بدیده سبل
زین طعامی که کرده خصم دغل
گه شدش یوم لیل و لیلش یوم
بوم آسا زهی ضلال و زلل
گه ز امکان برد بواجب پی
[...]