گنجور

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۴

 

شاه بهرامشاه بن مسعود

خواجه مسعود سعد را بنواخت

از کرم حق شعر او بگزارد

وز خرد قدر فضل او بشناخت

کز سواران فضل بهتر از او

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۶

 

تیر شه را به‌ نظم بستودم

شکر کرد و به‌ فخر سر بفراشت

آمد و بوسه داد سینهٔ من

رفت و پیکان به‌ سینه در بگذاشت

من ندانم که این ودیعت را

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۹

 

ای وزیری‌ که همت تو همی

عدم سائلان وجود کند

شرم دارد زمانه با چو تویی

که ز حاتم حدیث جود کند

گر سر از خاک برکند حاتم

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۳۱

 

بخور ای سیدی به شادی و ناز

هرکجا نعمتی به چنگ آری

چرخ در بردنش شتاب کند

گر تو در خوردنش درنگ آری

امیر معزی
 
 
sunny dark_mode