×
امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۴
شاه بهرامشاه بن مسعود
خواجه مسعود سعد را بنواخت
از کرم حق شعر او بگزارد
وز خرد قدر فضل او بشناخت
کز سواران فضل بهتر از او
[...]
امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۶
تیر شه را به نظم بستودم
شکر کرد و به فخر سر بفراشت
آمد و بوسه داد سینهٔ من
رفت و پیکان به سینه در بگذاشت
من ندانم که این ودیعت را
[...]
امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۹
ای وزیری که همت تو همی
عدم سائلان وجود کند
شرم دارد زمانه با چو تویی
که ز حاتم حدیث جود کند
گر سر از خاک برکند حاتم
[...]
امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۳۱
بخور ای سیدی به شادی و ناز
هرکجا نعمتی به چنگ آری
چرخ در بردنش شتاب کند
گر تو در خوردنش درنگ آری