گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳

 

سالکی را که دید پیوسته

اربعینی نشسته در عیدی

گفته شد نام ماهرخساری

که جهانرا بروی ما دیدی

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴

 

آنک نبود غمش ز مثل منی

سر دستیست در میان زنی

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۱

 

آنچه ما راست بریمین و یسار

سر دستست و کاسه ی زانو

نام او گفته شد که زلف کژش

زنگبارست و خال و لب هندو

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۳

 

نیمه دخنه بفکن از ار زیز

وانگهش زر بیار و بر سر ریز

تا بدانی که نام یارم چیست

راحت جان بیقرارم کیست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۷

 

عین چون در میان صاد نهی

نام آن سرو سیمتن گردد

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۰

 

نام آنکو مرا ز غصّه بکشت

سر دستست در میانه ی پشت

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۱

 

آه مقلوب در میانه ی شب

نام آن ماه مهربان منست

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۹

 

آنک دل را بوصلش امیدّست

قلب تصحیف عکس خورشیدست

خواجوی کرمانی
 
 
sunny dark_mode