گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۹ - تاریخ وفات سالک قزوینی

 

بلبل گلشن سخن «سالک »

کرد از این دار چون قفس رحلت

از سخن نام خود بکلک زبان

کرد بر صفحه جهان مثبت

گرچه او را نبود فرزندی

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۲۴ - تاریخ آیینه کاری عمارتی

 

این مبارک عمارت دلکش

که گزندش ز چشم بد نرسد

عقل تاریخ نصب آینه اش

گفت: «مرآت چهره مقصد»

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۵ - ماده تاریخ فتح قندهار

 

شاه جم حشمت «سلیمان » جاه

که بود چشم بد ز ملکش دور

آن که باشد ز پرتو مهرش

چون دل دوستان جهان پر نور

بسکه دارد بحال خلق نظر

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۶ - در زاد روز کودکی

 

بگرامی برادر جانی

که مبادا بدش ز دور فلک

آن بتن مردمی، بجان یاری

آن بخلق آدمی، بخلق ملک

داد یکدانه گوهری ایزد

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۶۳ - تاریخ منصب میردیوانی زینل خان

 

از شناسایی شه عادل

آنکه دوران ندیده چون او شه

آن محیط کرم که گوش سؤال

نشیند از زبان جودش نه

آرزوها ز نقطه جودش

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۶۸ - در سوگ و تاریخ مرگ ولی محمدخان فرزند نواب خان

 

چون به حکم قضا، ز دار جهان

شد بحسرت «ولی محمدخان »

آن مه نو که کرده بودش بدر

مهر نواب خان عالیقدر

رفت رنگین گلی برون زین باغ

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۶۹ - در سوگ و تاریخ مرگ میر فضل الله

 

از جهان رفت «میرفضل الله»

پاک چون از سواد دیده نگاه

از گل جنتش چو بود سرشت

باز خود را کشید سوی بهشت

تشنه‌اش بود چون لب کوثر

[...]

واعظ قزوینی
 
 
sunny dark_mode