گنجور

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

مردم چشم من اندر پی او

چون کسی کش به‌ چه افتاده نگین

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

ماه بیرون شده از پشت سحاب

گسترانیده شعاع سیمین

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

گاه پنهان شده در زیر نقاب

گه عیان ساخته لختی ز جبین

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

عاشقم بر فلکی نورانی

ز اختران پنجرهٔ نقره بر آن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

من از آن پنجرهٔ روحانی

در فضای ابدیت نگران

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

من و دژخیم خیانت‌کردار

بگذرانیم جهان گذران

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

خفته او مست و من اینک بیدار

بر وی از دیده نفرت نگران

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

یاد آرید در آن بستر ناز

ای فرو خفته بهم فرزندان

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

زبن شبان سیه عمرگداز

که سر آورده پدر در زندان

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

یاد آر ای پسر خوب‌خصال

کز تبه کاری این مردم دون

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

پدرت گشت به خواری پامال

تا تو گردی به شرافت مقرون

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

پسر من‌! تو به روز کیفر

ریشهٔ عاطفه از دل برکن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

از سرکیفر دزدان مگذر

تا پشیمان نشوی همچون من

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

بخ بخ ای مرغ شباهنگ ز شاخ

با من دلشده دمسازی کن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ

 

تو هم ای دل به ره حق گستاخ

با شباهنگ هم‌آوازی کن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » دل مادر » شکوهٔ عروس از مادر شوهر!

 

مرد بیچاره چوبشنید سخن

رفت و بوسید سر و صورت زن

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » دل مادر » وادی‌ السباع

 

فرش راهش ستخوان‌های کهن

دنده و جمجمه و ساق و لگن

ملک‌الشعرا بهار
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۲ - لرد کرزن عصبانی شده است

 

تا بود جان گرانمایه به تن

سر ما و قدم خاک وطن

بعد از ایجاد صد آشوب و فتن

بهر ایران ز چه رو در لندن

فرخی یزدی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode