جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۰ - عقد بیست و یکم در غیرت که عبارت است از حمیت محبت صاحب سیر به قطع تعلق غیر از محبوب یا قطع التفات محبوب از غیر
ای به هر غیر گشاده نظری
در دلت نیست ز غیرت اثری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۴ - حکایت سؤال و جواب ذوالنون با آن عاشق مفتون
گفت رو رو که عجب بی خبری
به کزین گونه سخن درگذری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۹ - حکایت آن عجمی که کلمات عربی شنید دعا و استغفار پنداشت دست اخلاص به آمین برداشت هر چند آن دعا نبود آثار مغفرت روی نمود
کرد از اخلاص ز تقصیر بری
بر مس قلب خود اکسیر گری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۱ - عقد بیست و هشتم در بذل و جود که اول آن اعطای درهم و دینار است و آخر آن بذل وجود
هر چه بخشی که بگیری دگری
آن نه جود است که بیع است و شری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۵ - حکایت آن حکیم که از تره زار جهان به شاخی چند قناعت کرده بود و از خوان جهانیان دندان طمع برکنده
گر چو ما راه قناعت سپری
به حرمگاه قناعت گذری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۷ - عقد سی ام در تواضع که شاخ سربلندی شکستن است و بر خاک نیازمندی نشستن
نه ز چشمت به فقیران نظری
نه ز پایت به اسیران گذری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۰ - عقد سی و یکم در بعض دیگر از فضایل نوع انسان چون حلم و مدارا و عفو و احسان
دمبدم بر تنی از جرم بری
پر مکن مشت ز بیدادگری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۹ - عقد سی و چهارم در سماع که از خود گذشتن است و آستین بر خلق افشاندن نه گرد خود گشتن و از خدای بازماندن
بانگ برداشته مرغ سحری
کرده بر خفته دلان پرده دری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۲ - عقد سی و پنجم در دولتخواهی سلاطین که عدل ایشان سرمایه آبادانی است و ظلم ایشان پیرایه ویرانی
تیغ بر کس مکش از کینه وری
به که باشد دلت از کینه بری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۵ - عقد سی و ششم در نیکخواهی ارکان دولت که در میان پادشاه و رعایا رابطه اند و در وصول آثار عدل و ظلم واسطه
همچو روبه که ز کوته نظری
از چراگاه به صد حیله گری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۷ - مناجات در انتقال از ارکان دولت به رعایا
از رضایت چو بباید نظری
برساند به کسان زان اثری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۹ - حکایت مناجات موسی علیه السلام که دیده یقین وی بگشایند و عدل در صورت ظلم را به وی نمایند
داشت آن کودک نورس پدری
مزد را بهر کسان کارگری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب
واسطی نسبت و شامی اثری
تحفه شام سوی روم بری
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب
از دل و دیده هر دیده وری
بخش توفیق قبول نظری
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش چهارم - قسمت دوم
گفت: رورو که عجب بی خبری!
به کزین گونه سخن در گذری
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول
بانگ برداشته مرغ سحری
کرده بر خفته دلان نوحه گری
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۲ - جامی جامی
گفت رو رو که عجب بی خبری
به کزین گونه سخن درگذری
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷
روی در پرده نهان کرده پری
که مبادا دلش از دست بری
آهم از حسرت ماهت همه شب
بر ثریا شد و اشکم به ثری
نیست جز چشم من و طلعت تو
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸
یار در پرده کند دل شکری
وای بر ما کند ار جلوه گری
مرغ دل مان به دامت همه عمر
شد نشاطم غم بی بال و پری
ذل و فقرم سبب قرب تو گشت
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹
رخ نمودی اگر از پرده پری
سجده کردی به تو در خوب تری
روشن آمد همه را کوری مهر
کرد تا پیش مهت جلوه گری
نسبت سرو به بالای تو کرد
[...]