گنجور

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰

 

نخل امید ز بار افتاده است

باغم از چشم بهار افتاده است

بی‌حساب است همان درد دلم

نفسم گر به شمار افتاده است

گریه زین تخم که بر سینه فشاند

[...]

کلیم
 
 
sunny dark_mode