جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۶ - عقد بیست و سیم در حیا که محافظت ظاهر و باطن است از مخالفت احکام الهی به سبب مراقبه نظر حق سبحانه و تعالی
آنکه بر صخره صما شب تار
که بود در تگ چه در بن غار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۹ - عقد بیست و چهارم در حریت که طوق بندگی حق را گردن نهادن است و ربقه بندگی خلق از گردن گشادن
گر برآرد ز زمین باد دمار
ننشیند به ضمیر تو غبار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۲ - عقد بیست و پنجم در فتوت که بار خود از گردن خلق نهادن است و زیر بار خلق ایستادن
همچو آن بیخته خاک از خس و خار
که زند آب بر آن ابر بهار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۳ - حکایت آن جوانمرد که چون به روی معشوق که چشم روشنش بود آبله افتاد خود را به نابینایی فرانمود تا معشوق نداند که عیب وی را می بیند
اختر منخسف افزون ز شمار
ماند بر ماه رخش ثابت وار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۵ - عقد بیست و ششم در صدق که عبارت از آنست که ظاهر و باطن برابر بود و بلکه باطن از ظاهر خوبتر
رو بنه تخته ابجد به کنار
که درآید الف اول به شمار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۶ - حکایت کعبه روی که به سبب راستی از کید ناراستی برست و آن ناراست به برکت راستی وی به راستان پیوست
زان ثمن کرد چو آمد به شمار
جیب را مخزن پنجه دینار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۳ - مناجات در انتقال از جود به قناعت
نظر لطف بر این کشتی دار
به سلامت برسانش به کنار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۶ - عقد سی و سوم در تودد و تالف که به شفقت و محبت با خلق خدای آمیختن است و از لوازم آمیزش ایشان نگریختن
عزلت از غیر خوش آید نه ز یار
دامن صحبت یاران مگذار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۶ - عقد سی و سوم در تودد و تالف که به شفقت و محبت با خلق خدای آمیختن است و از لوازم آمیزش ایشان نگریختن
بد ازیشان به نکویی بردار
خود ازیشان همه نیک آید کار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۲ - عقد سی و پنجم در دولتخواهی سلاطین که عدل ایشان سرمایه آبادانی است و ظلم ایشان پیرایه ویرانی
زیر این دایره دیر مدار
مدت نوع شد افزون ز هزار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۲ - عقد سی و پنجم در دولتخواهی سلاطین که عدل ایشان سرمایه آبادانی است و ظلم ایشان پیرایه ویرانی
روی در صحبت دینداران دار
که خراب است ز بی دینان کار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۲ - عقد سی و پنجم در دولتخواهی سلاطین که عدل ایشان سرمایه آبادانی است و ظلم ایشان پیرایه ویرانی
گوش بر قصه محتاجان دار
کار حاجت طلبان زود گزار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۸ - عقد سی و هفتم در دلالت رعایا چه غایب و چه حاضر به حق شناسی و شکرگزاری سلاطین چه عادل و چه جابر
از برای تو یکی کارگزار
کز پی مزد کند این همه کار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۹ - حکایت مناجات موسی علیه السلام که دیده یقین وی بگشایند و عدل در صورت ظلم را به وی نمایند
در عمارتگری مرد سوار
کرد یکچند به مزدوری کار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۸ - حکایت شهری با روستایی که وی را به باغ خود برد
نشد از بیل کفت آبله دار
نشدی غرقه به خون آبله وار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب
بادش آن گزلک خنجر کردار
قاطع دست تصرف زین کار