×
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱
موسم جوش گل و نسترن است
لاله تریاکی سیر چمن است
شوخ چشم است ز بس نرگس باغ
غنچه در پردهٔ صد پیرهن است
سوسن از قشقهٔ زرین در باغ
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷
همتم کم نتواند برداشت
دولت جم نتواند برداشت
گر دو تا نیست قدم از ضعف است
قامتم خم نتواند برداشت
هر قدر راندم از جا نروم
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۷
گل به آن روی نکو می ماند
مل به لعل لب او می ماند
ماه اگر ماه شب چارده است
بی کم و کاست به او می ماند
ستم و جور بمن می گذرد
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۶
دلم از هجر تو خون است امروز
آفت صبر و سکون است امروز
لبی از بادهٔ لعلی ترکن
نوبهار است و شکون است امروز
عالم از جلوهٔ رنگین هوا
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۹
سبزه پامال شد از نرمی خویش
لاله داغست ز خون گرمی خویش
عزلت آن کس که پی شهره گزید
رفته در پردهٔ بی شرمی خویش
جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰
چیست آن جانور روشن رای
که بود پاش یکی با گردن
زندگی باعث نابودی اوست
تندرستیش بود در کشتن