گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰

 

به لب داغ چو با خنده به مرهم زده ایم

طعن شادی به دل سوخته از غم زده ایم

دل به رسوایی ما خوش مکن ای عشق که ما

طبل ناموس تو بر بام دو عالم زده ایم

بزم مقصود بچینید کز آشوب جنون

[...]

عرفی
 
 
sunny dark_mode