گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۳

 

سلخ ماه طرب و غره شهر الم است

نوبت ماتم خورشید کواکب حشم است

آسمان کرده به خون شه دین ساز مصاف

سپهش اختر وطغرای هلالش رقم است

تکر گردون سزد ار شد حبشی جامه از آنک

[...]

یغمای جندقی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۷ - معجزه حضرت موسی بن جعفر (ع)

 

گفت زن گر ز غمم بازرهانی چه غم است

تو کریمی و سزاوار کریمان کرم است

صامت بروجردی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

بس که هستی همه سامان وجود عدم است

ساز قانون بقا را ز فنا زیر و بم است

دوستان بیهوده در عالم امکان هرگز

دل آسوده مجویید که بسیار کم است!

ذره‌ای مهر جهان در دل خود راه مده

[...]

طغرل احراری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode