×
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰
یارب این چاک گریبان ز چه باشد گل را
چیست آیا سبب آشفتگی سنبل را
خویش را بس که دلیرانه زدم بر دریا
لرزه چون موج بر اندام فکندم پل را
گل فرستاده به من تا کند آزار مرا
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰
سخن آن است که از جای درآرد دل را
حدی آن است که دیوانه کند محمل را
باده آن است که خشت از سر خم بردارد
عالم آن است که بیدار کند جاهل را
سخن پوچ همان به که نیاید بر لب
[...]