شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۵
نقد صوفى نه همین صافى بیغش باشد
اى بسا خرقه که شایستهى آتش باشد
صوفى ما که ز ورد سحرى مست شده
شامگاهش نگران باش که سر خوش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
[...]
شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۶
کشتى بخت به گرداب بلا افکندیم
تا مگر باد مرادش ببرد تا ساحل
ناخدا را چه محل گر نبود لطف خداى
باد طوفان شکند، یا که نشیند در گل
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
دی که رسوا شده ای دیدی و گفتی این کیست
دامن آلوده بخون خسرو تردامن بود
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
ساکنان سر کوی تو نباشند بهوش
این زمینی است که از وی همه مجنون خیزد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
زنده در عشق چه سان بود نصیبی، مجنون
عشق آن روز مگر این همه دشوار نبود؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
ساکنان سر کوی تو نباشند به هوش
کآن زمینی است که از وی همه مجنون خیزد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم
گر کشد خصم بزور از کف من دامن دوست
چکند با کشش دل که میان من و اوست؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد و در این دیر خراب آبادم
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم
نیک و بد هر چه کنی بهر تو خوانی سازند
جز تو بر خوان بد و نیک تو مهمانی نیست
گنه از نفس تو میآید و شیطان بدنام
جز تو بر نفس بداندیش تو شیطانی نیست
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت اول
هله نومید نباشی که ترا یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
که پس از صبر ترا او به سر صدر نشاند
و گر او بر تو ببندد همه درها و گذرها
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم
گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم
گفت آن میکشم اندر خم چوگان که مپرس
شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت اول
گفت دیروز طبیبی که تب یار شکست
لله الحمد که امروز به صحت پیوست
شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش سوم - قسمت دوم
ست در دیده ی من خوب تر از روی سفید
روی حرفی که به نوک قلمت گشته سیاه
عزم من بنده چنان است که تا آخر عمر
دارم از بهر شرف خط شریف تو نگاه
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش اول - قسمت دوم
تنم از ضعف چنان شد که اجل جست و نیافت
ناله هر چند نشان داد که در پیرهن است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش اول - قسمت دوم
همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش اول - قسمت اول
بی حجابانه درآ از در کاشانه ی ما
که کسی نیست بجز درد تو در خانه ی ما
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
کشته بینندم و قاتل نشناسند که کیست
کاین خدنگ از نظر خلق نهان می آید
مستغرق فراقم و جویای وصل یار
کشتی شکسته چشم امیدش به ساحل است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول
دلم از صومعه و صحبت شیخ است ملول
یار ترسا بچه و خانه ی خمار کجاست؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد