گنجور

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۵

 

نقد صوفى نه همین صافى بی‌غش باشد

اى بسا خرقه که شایسته‌ى آتش باشد

صوفى ما که ز ورد سحرى مست شده

شامگاهش نگران باش که سر خوش باشد

خوش بود گر محک تجربه آید به میان

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۶

 

کشتى بخت به گرداب بلا افکندیم

تا مگر باد مرادش ببرد تا ساحل‌

ناخدا را چه محل گر نبود لطف خداى

باد طوفان شکند، یا که نشیند در گل

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۹

 

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید

دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode