×
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۵
مجلس پیر مغان است و پر از باده سبوها
طیب الله بها وقت کرام شربوها
هر طرف باده به کف درد کشانند نشسته
احسن الناس نفوسا و قلوبا و وجوها
عشق بحریست عجب ژرف که از موج پیاپی
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴
از در صومعه آن به که قدم بازکشیم
خرقه ها در نظر شاهد طناز کشیم
چند ناخوش منشان بر سر ما ناز کنند
نازنینی به کف آریم و زو ناز کشیم
سرکه کردیم بسی پیش ریا کیشان پست
[...]