گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

حرف مجنون تو از گلبرگ تر نازکتر است

حلقه زنجیرش از آب گهر نازکتر است

چون نگاه پاکبازانم سر پرواز نیست

ورنه دام از پرده های چشم تر نازکتر است

فتنه جوی من نمی سازد به خوی خویشتن

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۸

 

پیش سامان سرشکم مایه دریا کم است

بهر طغیان جنونم وسعت صحرا کم است

هر چه بینی پرتوی از حسن عالمگیر اوست

جلوه بسیار است اما دیده بینا کم است

گر شراب کم دهد ساقی گناه ظرف توست

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴

 

گرد کلفت در جنون درد ایاغم گشته است

طره آشفتگی موی دماغم گشته است

شب که از یاد رخت در آتش دل بوده ام

صبح چون پروانه بر گرد چراغم گشته است

عشق جایی جز دل تنگم نمی گیرد قرار

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

موجه دریا ز شورم مصرع پیچیده است

در صدف گوهر ز اشکم معنی دزدیده است

از هوای گلشن چاک گریبان کسی

نکهت یوسف گل در پیرهن بالیده است

ناله خاموشی است تکرار فراموشی خوش است

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۳

 

در غمش تا سوختم بخت شرارم شد بلند

خاک راهش تا شدم نام غبارم شد بلند

می رساند باده رنگین گل مستان به گل

وقت ساقی خوش کز او نام بهارم شد بلند

رفتم از بیهوده گردی تا به مقصد بی دلیل

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۴

 

بس که مژگان کجت عربده ناک افتاده است

هرکجا می نگرم سینه چاک افتاده است

شش جهت مشت شراری شد و پرواز گرفت

برق جولان که در خرمن خاک افتاده است؟

اسیر شهرستانی