گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷

 

مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش

مکنید یاد شکّر بر لعل همچو قندش

بدو چشم شوخ جادو بربود خوابم از چشم

مرساد چشم زخمی بدو چشم چشم بندش

نکنم خلاف رایش بجفا و جور دشمن

[...]

۷ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴

 

قدحی ده، ای بر آتش تتقی ز آب بسته

که بآفتاب ماند ز قمر نقاب بسته

نظری کن ای زرویت دل نسترن گشاده

گذری کن ای ز بویت دم مشک ناب بسته

قمرت بخاک هندو خطی از حبش گرفته

[...]

۱۰ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹

 

ز تو با تو راز گویم به زبان بی‌زبانی

به تو از تو راه جویم به نشان بی‌نشانی

چه شوی ز دیده پنهان که چو روز می‌نماید

رخ همچو آفتابت ز نقاب آسمانی

تو چه معنی لطیفی که مجرّد از دلیلی

[...]

۹ بیت
خواجوی کرمانی