×
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸
مکن ای فقیه منعم ز حدیث جام و باده
که حرام کرده می را برو ای حلال زاده
زگشاد و بست اختر شبی آن بود که بینم
در خانقاه بسته، سر جام می گشاده
به رهی که نعل ریزد ز تحیر اولین پی
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۵۸
نه ز آسمان توجه نه زاختر اعتنائی
نه ز دوستان حمیت نه ز دشمنان حیائی
من بی امیر و لشکر کیم اندرین معسکر
حشم بلا ز پیشی سپه غم از قفائی
به جز از خدنگ پران به جز از وعید کشتن
[...]