گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۳

 

از جوانی داغ ها بر سینه ما مانده است

نقش پایی چند از آن طاوس بر جا مانده است

در بساط من ز عنقای سبک پرواز عمر

خواب سنگینی چو کوه قاف بر جا مانده است

نیست از چشم و دل بینا مرا جز درد و داغ

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱

 

شد شباب و جسم غم فرسوده با ما مانده است

شاه رفت و گردی از دنبال برجا مانده است

تا اثر در روزگار از کوه و صحرا مانده است

بر زبانها شهرت شیرین و لیلا مانده است

لاله در صحرا نشان از حال مجنون می دهد

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode