رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶۷
ایستاده دیدم آن جا دزد و غول
روی زشت و چشمها همچون دو غول
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶۸
چون که زن را دید فغ، کرد اشتلم
همچو آهن گشت و نداد ایچ خم
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶۹
تا به خانه برد زن را با دلام
شادمانه زن نشست و شادکام
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۰
نزد آن شاه زمین کردش پیام
دارویی فرمود زامهران به نام
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۱
بس که برگفته پشیمان بودهام
بس که بر ناگفته شادان بودهام
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۲
کرد باید مر مرا و او را رون
شیر تا تیمار دارد خویشتن
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۳
پس شتابان آمد اینک پیرزن
روی یکسو، کاغه کرده خویشتن
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۴
زش ازو پاسخ دهم اندر نهان
زش به بیداری میان مردمان
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۵
چون بگردد پای او از پایدان
خود شکوخیده بماند هم چنان
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۶
مار و غنده کربشه با کژدمان
خورد ایشان گوشت روی مردمان
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۷
تاک رز بینی شده دینارگون
پرنیان سبز او زنگارگون
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۸
از همالان وز برادر من فزون
زان که من امیدوارم نیز یون
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۹
گر درم داری، گزند آرد بدین
بفگن او را گرم و درویشی گزین
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۰
مرد را نهمار خشم آمد ازین
غاو شنگی به کف آوردش، گزین
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۱
ار همه خوبی و نیکی دارد او
ماده ور بر کار خویش ار دارد او
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۲
تنگ شد عالم برو از بهر گاو
شور شور اندر فگند و کاو کاو
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۳
گفت: فردا بینیام در پیش تو
خود بیاهنجم ستیم از ریش تو
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۴
کاش آن گوید که باشد بیش نه
بر یکی بر چند بفزاید فره
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۵
هیچ گنجی نیست از فرهنگ به
تا توانی رو هوا زی گنج نه
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۶
روی هر یک چون دو هفته گرد ماه
جامهشان غفه، سموریشان کلاه