گنجور

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶۷

 

ایستاده دیدم آن جا دزد و غول

روی زشت و چشم‌ها همچون دو غول

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶۸

 

چون که زن را دید فغ، کرد اشتلم

همچو آهن گشت و نداد ایچ خم

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶۹

 

تا به خانه برد زن را با دلام

شادمانه زن نشست و شادکام

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۰

 

نزد آن شاه زمین کردش پیام

دارویی فرمود زامهران به نام

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۱

 

بس که برگفته پشیمان بوده‌ام

بس که بر ناگفته شادان بوده‌ام

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۲

 

کرد باید مر مرا و او را رون

شیر تا تیمار دارد خویشتن

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۳

 

پس شتابان آمد اینک پیرزن

روی یکسو، کاغه کرده خویشتن

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۴

 

زش ازو پاسخ دهم اندر نهان

زش به بیداری میان مردمان

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۵

 

چون بگردد پای او از پایدان

خود شکوخیده بماند هم چنان

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۶

 

مار و غنده کربشه با کژدمان

خورد ایشان گوشت روی مردمان

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۷

 

تاک رز بینی شده دینارگون

پرنیان سبز او زنگارگون

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۸

 

از همالان وز برادر من فزون

زان که من امیدوارم نیز یون

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۹

 

گر درم داری، گزند آرد بدین

بفگن او را گرم و درویشی گزین

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۰

 

مرد را نهمار خشم آمد ازین

غاو شنگی به کف آوردش، گزین

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۱

 

ار همه خوبی و نیکی دارد او

ماده ور بر کار خویش ار دارد او

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۲

 

تنگ شد عالم برو از بهر گاو

شور شور اندر فگند و کاو کاو

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۳

 

گفت: فردا بینی‌ام در پیش تو

خود بیاهنجم ستیم از ریش تو

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۴

 

کاش آن گوید که باشد بیش نه

بر یکی بر چند بفزاید فره

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۵

 

هیچ گنجی نیست از فرهنگ به

تا توانی رو هوا زی گنج نه

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۶

 

روی هر یک چون دو هفته گرد ماه

جامه‌شان غفه، سموریشان کلاه

رودکی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode