گنجور

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۷ - آشکارا می شود روح هندوستان

 

آسمان شق گشت و حوری پاک زاد

پرده را از چهره خود بر گشاد

در جبینش نار و نور لایزال

در دو چشم او سرور لایزال

حله ئی در بر سبکتر از سحاب

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۸ - روح هندوستان ناله و فریاد می کند

 

شمع جان افسرد در فانوس هند

هندیان بیگانه از ناموس هند

مردک نامحرم از اسرار خویش

زخمهٔ خود کم زند بر تار خویش

بر زمان رفته می بندد نظر

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۹ - فریاد یکی از زورق نشینان قلزم خونین

 

«نی عدم ما را پذیرد نی وجود

وای از بی مهری بود و نبود

تا گذشتیم از جهان شرق و غرب

بر در دوزخ شدیم از درد و کرب

ق

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۰ - آن سوی افلاک مقام حکیم آلمانی نیچه

 

هر کجا استیزه ی بود و نبود

کس نداند سر این چرخ کبود

هر کجا مرگ آورد پیغام زیست

ایخوش آنمردی که داند مرگ چیست

هر کجا مانند باد ارزان حیات

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۱ - حرکت بجنت الفردوس

 

در گذشتم از حد این کائنات

پا نهادم در جهان بی جهات

بی یمین و بی یسار است این جهان

فارغ از لیل و نهار است این جهان

پیش او قندیل ادراکم فسرد

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۲ - قصر شرف النسا

 

گفتم این کاشانه ئی از لعل ناب

آنکه میگیرد خراج از آفتاب

این مقام این منزل این کاخ بلند

حوریان بر درگهش احرام بند

ای تو دادی سالکانرا جستجوی

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۳ - زیارت امیر کبیر حضرت سید علی همدانی و ملا طاهر غنی کشمیری

 

حرف رومی در دلم سوزی فکند

آه پنجاب آن زمین ارجمند

از تپ یاران تپیدم در بهشت

کهنه غمها را خریدم در بهشت

تا در آن گلشن صدائی دردمند

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۴ - در حضور شاه همدان

 

زنده رود

از تو خواهم سر یزدان را کلید

طاعت از ما جست و شیطان آفرید

زشت و ناخوش را چنان آراستن

در عمل از ما نکوئی خواستن

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۵ - صحبت با شاعر هندی برتری هری

 

حوریان را در قصور و در خیام

ناله من دعوت سوز تمام

آن یکی از خیمه سر بیرون کشید

وان دگر از غرفه رخ بنمود و دید

هر دلی را در بهشت جاودان

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۶ - حرکت به کاخ سلاطین مشرق

 

نادر ، ابدالی ، سلطان شهید

رفت در جانم صدای برتری

مست بودم از نوای برتری

گفت رومی «چشم دل بیدار به

پا برون از حلقهٔ افکار نه

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۸ - پیغام سلطان شهید به رود کاویری

 

حقیقت حیات و مرگ و شهادت

رود کاویری یکی نرمک خرام

خسته ئی شاید که از سیر دوام

در کهستان عمر ها نالیده ئی

راه خود را با مژه کاویده ئی

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۹ - زنده رود رخصت میشود از فردوس برین و تقاضای حوران بهشتی

 

شیشهٔ صبر و سکونم ریز ریز

پیر رومی گفت در گوشم که خیز

آن حدیث شوق و آن جذب و یقین

آه آن ایوان و آن کاخ برین

با دل پر خون رسیدم بر درش

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۶۱ - حضور

 

گرچه جنت از تجلی های اوست

جان نیاساید به جز دیدار دوست

ما ز اصل خویشتن در پرده ایم

طائریم و آشیان گم کرده ایم

علم اگر کج فطرت و بد گوهر است

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۶۲ - خطاب به جاوید

 

سخنی به نژاد نو

این سخن آراستن بیحاصل است

بر نیاید آنچه در قعر دل است

گرچه من صد نکته گفتم بی حجاب

نکته ئی دارم که ناید در کتاب

[...]

اقبال لاهوری
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode