اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۸ - حکایت درین معنی که مسئلهٔ نفی خودی از مخترعات اقوام مغلوبهٔ بنی نوع انسان است که به این طریق مخفی اخلاق اقوام غالبه را ضعیف میسازند
آن شنیدستی که در عهد قدیم
گوسفندان در علف زاری مقیم
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۹ - در معنی اینکه افلاطون یونانی که تصوف و ادبیات اقوام اسلامیه از افکار او اثر عظیم پذیرفته بر مسلک گوسفندی رفته است و از تخیلات او احتراز واجب است
راهب دیرینه افلاطون حکیم
از گروه گوسفندان قدیم
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۱ - در بیان اینکه تربیت خودی را سه مراحل است مرحلهٔ اول را اطاعت و مرحلهٔ دوم را ضبط نفس، و مرحله سوم را نیابت الهی نامیده اند: «مرحلهٔ اول اطاعت»
باز ای آزاد دستور قدیم
زینت پا کن همان زنجیر سیم
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۲ - در شرح اسرار اسمای علی مرتضی
آزماید صاحب قلب سلیم
زور خود را از مهمات عظیم
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۲ - در شرح اسرار اسمای علی مرتضی
هوشیار ای صاحب عقل سلیم
در کمینها مینشیند این غنیم
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۹ - الوقت سیف
صاحبش بالاتر از امید و بیم
دست او بیضا تر از دست کلیم
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۷ - محاورهٔ تیر و شمشیر
گر نباشد در میان قلب سلیم
فارغ از اندیشه های یأس و بیم
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۲ - حکایت سلطان مراد و معمار در معنی مساوات اسلامیه
سفته گوش سطوت شاهان نیم
قطع کن از روی قرآن دعویم
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۷ - در معنی اینکه نظام ملت غیر از آئین صورت نبندد و آئین ملت محمدیه قرآن است
آن کتاب زنده قرآن حکیم
حکمت او لایزال است و قدیم
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۰ - در معنی اینکه حسن سیرت ملیه از تأدب به آداب محمدیه است
در ملامت نرم گفتار آن کریم
من رهین خجلت و امید و بیم
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۰ - در معنی اینکه حسن سیرت ملیه از تأدب به آداب محمدیه است
آنکه مهتاب از سر انگشتش دونیم
رحمت او عام و اخلاقش عظیم
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۳۱ - ولم یکن له کفواً احد
عفو و عدل و بذل و احسانش عظیم
هم بقهر اندر مزاج او کریم
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱ - پیشکش به حضور اعلیحضرت امیرامان الله خان فرمانروای دولت مستقلهٔ افغانستان خلد الله ملکه و اجلاله
تا شناسای خودم خود بین نیم
با تو گویم او که بود و من کیم
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۲ - محکمات عالم قرآنی خلافت آدم
گرچه داری جان روشن چون کلیم
هست افکار تو بی خلوت عقیم
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۸ - روح هندوستان ناله و فریاد می کند
از نفاقش وحدت قومی دونیم
ملت او از وجود او لیم
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۳ - خطاب به مهر عالمتاب
می رود روشنتر از دست کلیم
زورق زرین تو در جوی سیم
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۳ - خطاب به مهر عالمتاب
میرد اندر سینه اش قلب سلیم
در نگاه او کج آید مستقیم
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۵ - حکمت فرعونی
از دم او وحدت قومی دو نیم
کس حریفش نیست جز چوب کلیم
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۱ - سیاسیات حاضره
پیش فرعونان بگو حرف کلیم
تا کند ضرب تو دریا را دونیم