گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

از طلسم او نشد آگه کسی

در میان خاک و خون دارد بسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۱ - المقالة السادسة عشره

 

هم ترا لطفست و هم قوت بسی

قوتم ده پس بلطفم کن کسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

سیم از تو باز میافتد بسی

چون کند بی سیم بیکاری کسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

بود رنگ و لذت و بویم بسی

خواستندی صحبت من هر کسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

گر جهان و جان شود در مفلسی

دایماً جان و جهان را تو بسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

کله‌ای دیدند خشک آن‌ِ کسی

مرغ در وی خانه بنهاده بسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

گفت چون جانم برآید در پسی

وان کفن کدیه کنند از هر کسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۵ - الحكایة ‌و التمثیل

 

عاقبت در راه بگرفتش کسی

زجر کردش پس جفا گفتش بسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۵ - الحكایة ‌و التمثیل

 

در نمیگیرد خوشی با او بسی

تا گرو بر مینگیرد زو کسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

بیدلی را بود مالی بر کسی

در تقاضا رنج میدادش بسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

گفت میری دوست میدارم بسی

تا همه من میر باشم نه کسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسة و العشرون

 

گر بلندی یافتست از ما کسی

حکم نتوان کرد بر نادر بسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

من ز مردم شرم میدارم بسی

تو نمیداری چه گویم با کسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل

 

دیده و سر در سر این شد بسی

می نیارد دید روی من کسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

گفت او را میبباید زد بسی

تا نیارد کرد این دعوی کسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

خواجه گفت این من ندیدم از کسی

از پشیمانیت ترسیدم بسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

گر ز کار افتادگی گویم بسی

تا نیفتد کار کی داند کسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

 

ای دریغا بیخبر بودم بسی

زنده بی محمود چون ماند کسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و سوم » بخش ۴ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بندهٔ او باش تا باشی کسی

ور سگ او باشی این باشد بسی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و سوم » بخش ۶ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بود اندر خدمت سلطان کسی

کرده بود او خدمت سلطان بسی

عطار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۲
sunny dark_mode