گنجور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۹ - قصه گرگ با رسول خدا(ص)

 

آن زمان کز یوسف آل عبا

سر جدا می‌کرد شمر بی‌حیا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۹ - قصه گرگ با رسول خدا(ص)

 

پس به نزد ابن سعد بی‌حیا

با تضرع کرد روی التجا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۹ - قصه گرگ با رسول خدا(ص)

 

کی لعین اینسان که از تیغ جفا

ساختی از پیکر من سر جدا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۰ - وقایع بعد از قتل

 

تا به گودالی رسیدم از قضا

هر دو را دیدم که دور از اقربا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۰ - وقایع بعد از قتل

 

چشمشان در کاسه سرکرده جا

هر دو را یاقوت لب چون کهربا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۱ - قصه معراج و شهادت حضرت امیر(ع)

 

یا حسین گفت ای شه گلگون قبا

گریه کن اندر زمین کربلا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۲ - واقعه شب عاشوراء

 

کز سر زین زینت عرش اله

کرد جا اندر زمین کربلا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۲ - واقعه شب عاشوراء

 

می‌کنند از تن سر او را جدا

پیش چشم من بخواری از قفا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۳ - دفن اجساد شهدا

 

کرد مدفون ابن سعد بی‌حیا

جسم مقتولان اولاد زنا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۳ - دفن اجساد شهدا

 

آمدند اندر بر آن مقتدا

کای تمام گمرهان را رهنما

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۴ - در بیان افتادن چهار دست

 

دست را بنهاد اندر زیرپا

با رگ و پی کرد دست خود جدا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۴ - در بیان افتادن چهار دست

 

پس دعا فرمود ختم انبیا

تا دو بال سرخ شد بر وی عطا

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۱۰ - حکایت ابراهیم ادهم با درویش

 

با رباطش می‌دهی نسبت چرا

رو دگر این هرزه‌گویی کن رها

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۱۲ - حکایت عابد با کور

 

هفت نوبت عابد ناپارسا

اندر آن شب کرد با آن زن زنا

صامت بروجردی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » مثنوی پیک صبا

 

خواجگان را بنده در هر دو سرا

بندگان را خواجه ی مشگل گشا

وفایی مهابادی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » مثنوی پیک صبا

 

دست بگشا در حضور کبریا

لب بجنبان در مقام التجا

وفایی مهابادی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۱

 

گفت اینان که همی باشد خدا

میر قادر، اوست حاضر هر کجا

ادیب الممالک
 
 
۱
۹۷
۹۸
۹۹
۱۰۰
۱۰۱
sunny dark_mode