صامت بروجردی » مختصری از اشعار افصح الشعراء (میرزا حاجب بروجردی) » شمارهٔ ۷ - زبان حال علیا جاه حضرت زهرا(س)
وز بلای کوفه گویم یا ز شام
شرح این غم کی توان گفتن تمام
غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴
هرکه بیند عکس ساقی را به جام
از می تلخش نگردد تلخ کام
چون نمیدانی که تیر انداز کیست
لاجرم از زخم مینالی مدام
در چراغ عقل نبود آن فروغ
[...]
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۸ - حکایت درین معنی که مسئلهٔ نفی خودی از مخترعات اقوام مغلوبهٔ بنی نوع انسان است که به این طریق مخفی اخلاق اقوام غالبه را ضعیف میسازند
پخته چون گردد جنون انتقام
فتنه اندیشی کند عقل غلام
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۳ - حکایت نوجوانی از مرو که پیش حضرت سید مخدوم علی هجویری رحمة الله علیه آمده از ستم اعدا فریاد کرد
در خودی کن صورت یوسف ، مقام
از اسیری تا شهنشاهی خرام
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۷ - در بیان اینکه مقصد حیات مسلم ، اعلای کلمة الله است و جهاد ، اگر محرک آن جوع الارض باشد در مذهب اسلام حرام است
از خیال خود فریب و فکر خام
می کند تاراج را تسخیر نام
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۳ - تمهید : در معنی ربط فرد و ملت
فرد می گیرد ز ملت احترام
ملت از افراد می یابد نظام
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۱ - حکایت بوعبید و جابان در معنی اخوت اسلامیه
کرد مسلم تیغ را اندر نیام
گفت خونتریختن بر من حرام
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۱ - حکایت بوعبید و جابان در معنی اخوت اسلامیه
خون او ای معشر خیرالانام
بر دم تیغ مسلمانان حرام
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۹ - در معنی اینکه پختگی سیرت ملیه از اتباع آئین الهیه است
ملت از آئین حق گیرد نظام
از نظام محکمی خیزد دوام
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۹ - در معنی اینکه پختگی سیرت ملیه از اتباع آئین الهیه است
تا نگیرد باز کار او نظام
تاختن بر کشورش آمد حرام
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۱ - در معنی اینکه حیات ملیه مرکز محسوس میخواهد و مرکز ملت اسلامیه بیت الحرام است
پا بگل گردد حیات تیزگام
تا دو بالا گرددش ذوق خرام
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۳ - در معنی اینکه توسیع حیات ملیه از تسخیر قوای نظام عالم است
تا ز تسخیر قوای این نظام
ذوفنونیهای تو گردد تمام
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱ - پیشکش به حضور اعلیحضرت امیرامان الله خان فرمانروای دولت مستقلهٔ افغانستان خلد الله ملکه و اجلاله
هر دو خنجر صبح خند آئینه فام
او برهنه من هنوز اندر نیام
اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۳۹ - بندگی نامه
آن یکی اندر سجود این در قیام
کاروبارش چون صلوة بی امام
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵ - تمهید زمینی آشکارا می شود روح حضرت رومی و شرح میدهد اسرار معراج را
از متاعش پاره ئی دزدید شام
کوکبی چون شاهدی بالای بام
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵ - تمهید زمینی آشکارا می شود روح حضرت رومی و شرح میدهد اسرار معراج را
کارش از تدریج می یابد نظام
من ندانم کی شود کارش تمام