اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۴۱ - مذهب غلامان
این صنم تا سجده اش کردی خداست
چون یکی اندر قیام آئی فناست
اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۴۱ - مذهب غلامان
نزد آن کرمی که از گل بر نخاست
مهر و ماه و گنبد گردان کجاست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۸ - فلک قمر
ماه از ما دور و با ما آشناست
این نخستین منزل اندر راه ماست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱۰ - نه تا سخن از عارف هندی
حق ورای مرگ و عین زندگی است
بنده چون میرد نمیداند که چیست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۸ - فلک زهره
از مقام خود نمیدانم کجاست
این قدر دانم که از یاران جداست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۹ - مجلس خدایان اقوام قدیم
هر زمان گفتم نگاهم نارساست
آن دگر عالم نمی بینم کجاست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۲ - نمودار شدن درویش سودانی
از بلا ترسی حدیث مصطفی است
«مرد را روز بلا روز صفاست»
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۸ - فلک مشتری ارواح جلیلهٔ حلاج و غالب و قرة العین طاهره که به نشیمن بهشتی نگرویدند و به گردش جاودان گراییدند
زانکه آیات خدا لا انتهاست
ای مسافر جاده را پایان کجاست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۳ - نمودار شدن خواجهٔ اهل فراق ابلیس
گر بگویم نیست این از ابلهی است
زانکه بعد از دید نتوان گفت نیست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۱ - حرکت بجنت الفردوس
صد خیال و هر یک از دیگر جداست
این بگردون آشنا آن نارساست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۱ - حرکت بجنت الفردوس
کس نگوید این که گردون آشناست
بر یمین آن خیال نارساست
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۲ - قصر شرف النسا
گفت «این کاشانهٔ شرف النساست
مرغ بامش با ملائک هم نواست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۶ - لا اله الا الله
در جهان آغاز کار از حرف لاست
این نخستین منزل مرد خداست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۶ - لا اله الا الله
هر که اندر دست او شمشیر لاست
جمله موجودات را فرمانرواست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۷ - فقر
فقر ذوق و شوق و تسلیم و رضاست
ما امینیم این متاع مصطفی است