گنجور

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

فرشم و عرش تو گشتم پایدار

این زمان در عرش هستم گوشوار

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

چون برافتد صورتت از روی کار

نه بود پرده نباشد هم دیار

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

پرده گر برگیردت از روی کار

تو همی نه دار بینی نه دیار

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

پردهها فانی شود با پرده دار

پرده را برگیر زود از روی کار

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

پرده را کلی بسوزد پرده دار

راز خود با راز دل کن آشکار

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

پرده بردار ای محمد راز دار

سرّ جمله کن تو بر ما آشکار

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

ره روان کردند جان خود نثار

همچنان ماندی تو اندر پرده خوار

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

هر که فانی شد خرد با او چکار

در بقای کل شود کل رستگار

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

تا زجان خود نبرم مردوار

کی توانم بود در ره مرد کار

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم

 

از کجا اینجا فتادم بی قرار

کین قراراین جا ندارد خود کنار

عطار
 
 
۱
۴۸
۴۹
۵۰
sunny dark_mode