×
عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر
فرشم و عرش تو گشتم پایدار
این زمان در عرش هستم گوشوار
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
چون برافتد صورتت از روی کار
نه بود پرده نباشد هم دیار
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
پرده گر برگیردت از روی کار
تو همی نه دار بینی نه دیار
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
پردهها فانی شود با پرده دار
پرده را برگیر زود از روی کار
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
پرده را کلی بسوزد پرده دار
راز خود با راز دل کن آشکار
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
پرده بردار ای محمد راز دار
سرّ جمله کن تو بر ما آشکار
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
ره روان کردند جان خود نثار
همچنان ماندی تو اندر پرده خوار
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
هر که فانی شد خرد با او چکار
در بقای کل شود کل رستگار
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
تا زجان خود نبرم مردوار
کی توانم بود در ره مرد کار
عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم
از کجا اینجا فتادم بی قرار
کین قراراین جا ندارد خود کنار