صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۸ - حکایت سلطان سنجر سلجوقی
دید با لعل کبود از قحط آب
اصغر خود را در آغوش رباب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۸ - حکایت سلطان سنجر سلجوقی
بلکه حلقوم شریف آن جناب
از عداوت دوخت بر بازوی باب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۹ - امتحان طبیب موصلی
سر برهنه دل گرسنه جان کباب
پوست افکنده بدنشان آفتاب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۹ - امتحان طبیب موصلی
روز و شب از چشم ایشان رفته خواب
شب ز سرما روزها از و آفتاب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۰ - نزول عهدنامه در کربلا به شاه تشنهجگر
تا شوم در عرصه یوم الحساب
در شهادت از شفاعت کامیاب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۳ - جنگ شداد با ربالعالمین جل ذکره
از دو پا یکپا برون کرد از رکاب
تا شود از سیر جنت کامیاب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۳ - جنگ شداد با ربالعالمین جل ذکره
راس او را با حریم آنجناب
داد جا در مجلس بزم شراب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۳ - جنگ شداد با ربالعالمین جل ذکره
هر دو اطفال بازو درطاب
ایستاده سر برنه بینقاب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۵ - ورود سر مطهر به دیر راهب
نور چشم احمد ختمی مآب
باز با آن حال آمد در جواب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۵ - ورود سر مطهر به دیر راهب
ام ایمن برگرفت آن دلو آب
خورد و شد ایمن ز تاب التهاب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۵ - ورود سر مطهر به دیر راهب
از عطش چون شیر پستان رباب
از غزال چشم او رم کرده خواب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۵ - ورود سر مطهر به دیر راهب
در جواب زاده ختمی مآب
کوفیان بستند لب از شیخ و شاب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۶ - در بیان شهادت میثم تمار
گفت بیزاری بجو از بوتراب
گفت بگذر زین کلام ناصواب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۷ - در بیان شهادت جناب حر(ع)
او فکندم از نخستین ای جناب
در دل اهل حریمت اضطراب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۸ - شهادت حضرت جواد(ع)
این کبوترها کنند از آفتاب
سایه بر جسم شریف آن جناب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۹ - قصه گرگ با رسول خدا(ص)
روزها با گوسفندان آن جناب
مینمودی جانب صحرا شتاب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۹ - قصه گرگ با رسول خدا(ص)
زینب غمپرور بیصبر و تاب
بود در نظاره با قلب کباب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۹ - قصه گرگ با رسول خدا(ص)
تازیانه برگرفت و از عتاب
زد به راس نور چشم بوتراب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۰ - وقایع بعد از قتل
سوی شبط کردیم رو با صد شتاب
مینبودند آن دو طفل دل کباب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۱ - قصه معراج و شهادت حضرت امیر(ع)
پس به زینب گفکای بیصبر و تاب
گریه کن در رفتن شام خراب