گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۱ - المقالة الحادیة عشر

 

سالک جان پرور عالم فروز

پیش دوزخ شد چو آتش جمله سوز

گفت ای زندان محرومان راه

مرجع بی دولتان پادشاه

داغ جان خیل مهجوران توئی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

پاک دینی گفت این نیکو مثل

کانکه دنیا جست هست او چون جعل

جمع میآرد نجاست را مدام

گرد میگرداند آن را بر دوام

در زحیر آن بود پیوسته او

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

وقت غز خلقی بجان درمانده

هر کسی دستی ز جان افشانده

رخت میکردند پنهان هرکسی

پیشوایان گم شده در هر پسی

رفت آن دیوانه بر بام بلند

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

شد بگورستان یکی دیوانه کیش

ده جنازه پیشش آوردند بیش

تا که بر یک مرده کردندی نماز

مردهٔ دیگر رسید از پی فراز

هر زمانی مردهٔ دیگر رسید

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

میدوید آن عامی زیر و زبر

تا نماز مرده در یابد مگر

آن یکی دیوانه چون او را بدید

کو در آن تعجیل بیخود میدوید

گفت چیزی سرد میگردد براه

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

آن یکی دیوانه میشد غرق شور

دفن میکردند مردی را بگور

دید کرباسی کفن از دور جای

گفت من عریانم از سر تا بپای

درکشم از مرده کرباس کفن

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

مرغکی بانگی زد و لختی بجست

سر بجنبانید و بر شاخی نشست

چون سلیمان بانگ آن مرغک شنود

گفت میدانید تا او را چه بود

میکندبرشاخ از دنیا گله

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

بوسعید مهنه شیخ محترم

بود در حمام با پیری بهم

سخت حمامی خوش ودمساز بود

زانکه آب و آتشش هم ساز بود

پیر گفت ای شیخ حمامی خوشست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

در رهی میرفت هارون گرمگاه

دید میلی سر بر آورده براه

کرد هارون قصد میل سایه دار

گشت بهلول از دگر سوی آشکار

گفت بفکن طمطراق ای پرهوس

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

عهد پیشین را یکی استاد بود

چارصد صندوق علمش یاد بود

کار او جز علم و جز طاعت نبود

فارغ او زین هر دو یکساعت نبود

بود اندر عهد او پیغامبری

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

هست در دریا یکی حیوان گرم

نام بوقلمون و هفت اعضاش نرم

نرمی اعضای او چندان بود

کو هر آن شکلی که خواهد آن بود

هر زمان شکلی دگر نیکو کند

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

 

عیسی مریم به غاری رفته بود

در میان غار مردی خفته بود

گفت برخیز ای ز عالم بی خبر

کار کن تا توشهٔ یابی مگر

گفت من کار دو عالم کرده ام

[...]

عطار
 
 
sunny dark_mode