اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱ - پیشکش به حضور اعلیحضرت امیرامان الله خان فرمانروای دولت مستقلهٔ افغانستان خلد الله ملکه و اجلاله
ای امیر کامگار ای شهریار
نوجوان و مثل پیران پخته کار
چشم تو از پردگیهای محرم است
دل میان سینه ات جام جم است
عزم تو پاینده چون کهسار تو
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۸۲ - حکمت و شعر
بوعلی اندر غبار ناقه گم
دست رومی پردهٔ محمل گرفت
این فرو تر رفت و تا گوهر رسید
آن بگردابی چو خس منزل گرفت
حق اگر سوزی ندارد حکمت است
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۹ - نیچه
گر نوا خواهی ز پیش او گریز
در نی کلکش غریو تندر است
نیشتر اندر دل مغرب فشرد
دستش از خونِ چلیپا احمر است
آنکه بر طرح حرم بتخانه ساخت
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۷۴ - جلال و گوته
نکته دان المنی را در ارم
صحبتی افتاد با پیر عجم
شاعری کو همچو آن عالی جناب
نیست پیغمبر ولی دارد کتاب
خواند بر دانائی اسرار قدیم
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۸۵ - )
میخورد هر ذره ما پیچ و تاب
محشری در هر دم ما مضمر است
با سکندر خضر در ظلمات گفت
مرگ مشکل ، زندگی مشکل تر است
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۹۰ - )
چشم را بینائی افزاید سه چیز
سبزه و آب روان و روی خوش
کالبد ، را فربهی می آورد
جامهٔ قز جان بی غم ، بوی خوش
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۹۴ - )
در جهان مانند جوی کوهسار
از نشیب و هم فراز آگاه شو
یا مثال سیل بی زنهار خیز
فارغ از پست و بلند راه شو