گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش اول - قسمت اول

 

کرد پیری عمر او هشتاد سال

از حکیمی حال ضعف خود سئوال

گفت دندانم زخوردن گشته سست

ناید از وی شغل خاییدن درست

منتی باشد ز تو بر جان من

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

باشد ابن الوقت، صوفی، ای رفیق

نیست فردا گفتن از شرط طریق

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

گفت پیغمبر که معراج مرا

نیست بر معراج یونس اجتبا

آن من بر چرخ و آن او به شیب

زان که قرب حق برون است از حسیب

قرب نی بالا نه پستی رفتن است

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

چشم عقل و علم کور از شهوت است

دیو پیش دیده حور از شهوت است

راه شهوت پر گل و لای بلاست

هر که افتاد اندر آن گل برنخاست

از می شهوت چو یک جرعه چشی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

هر کس که به دور فلک حادثه زای

یک دم به مراد دل نشست از سر و پای

رقاص ز بهر نظارگیان

دستش بگرفت و گفت بالا بنمای

این قضا را گونه گون تصریف هاست

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

آهوئی را کرد صیادی شکار

اندر آخور کردش آن بی زینهار

در میان آخور پر از خران

حبس آهو کرد چون استمگران

آهو از وحشت بهر سو می گریخت

[...]

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode