×
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۰
آنک جعدش مرغ دل را دام بود
شکل زلفش در کشیدن نام بود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۱
کام جانم هیچ می دانی که چیست
در میان مهر و مه آبی و بس
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۲
قلب قلب قلب با قلب جگر
نام خورشیدی بود زرّین کمر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۴
کاف را بستان و در زا ضرب کن
تا شود نام نگاری ضرب زن
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۵
شست در هنگامه می باید فکند
تا که افتد ماهئی ناگه ببند
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۴
نیزه ی مقلوب را تصحیف کن
وانگه آنرا در میان تیر بند
تا بدانی نام مه روئی که هست
بر مهش زنجیر و در رنجیر بند
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۸
آن مه خورشید پیکر را لقب
قلب روز آمد ولی در قلب شب