گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳

 

کی دلم شاد از می ناب و نوای نی شود

آن که از غم شاد گردد، شاد ازین ها کی شود

هر که را سیماب غفلت ریخت آسایش به گوش

کی دلش را چشم باز از نعرهٔ یا حی شود

گر دو رهرو متفق گردند در راه خطر

[...]

عرفی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

گفتم از لعل لبت یک بوسه، گفت آری شود

لیک با صد خواری و زاری بدشواری شود

گفتمش بوسیدم از مستی لبت صد بار، گفت

هر چه در مستی شود آخر بهشیاری شود

گفتمش در خواب دیدم در بری دوشینه، گفت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode