گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷۶

 

نیست آب صافی خاطر روان در جوی خلق

می چکد زهر نفاق از گوشه ابروی خلق

پهلویم سوراخ شد از حرف پهلو دار و من

همچنان چشم گشایش دارم از پهلوی خلق

در حریم خاک اگر با مرگ هم بستر شوی

[...]

صائب تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۴

 

بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی خلق

روی خود را هم نمی بینم دگر چون روی خلق

تلخ دارد کام دل شیرین زنانی های دور

بوی حنظل می رسد هر دم ز دستنبوی خلق

از جهان بی کشتی همت گذشتن مشکل است

[...]

سعیدا
 
 
sunny dark_mode