گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۵

 

مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر

چهره در دل بردن، از خورشید زرین چنگ تر

در تکلم از خرام خود بتمکین تر بسی

در تغافل از نگاه خویش، شوخ و شنگ تر

نازک اندامی که من دیدم، خدا روزی کند

[...]

واعظ قزوینی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۸

 

اضطرابی دارم از آرام شوخ و شنگ تر

ناله ای از خامشی یک پرده سیر آهنگ تر

می شوم هر دم ز آغوشت جدا دل تنگ تر

دربرت خواهم کشیدن آخر از دل تنگ تر

دیدهٔ بد دور امروز از پریرویان تر است

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode