گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵

 

شد به دشواری دل از لعل لب دلبر جدا

این کباب تر به خون دل شد از اخگر جدا

نقش هستی را به آسانی ز دل نتوان زدود

بی گداز از سکه هیهات است گردد زر جدا

آگه است از حال زخم من جدا از تیغ او

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶

 

خط نمی‌سازد مرا زان لعل جان‌پرور جدا

تشنه کی گردد به تیغ موج از کوثر جدا؟

سبزهٔ خط، لعل سیراب تو را بی آب کرد

آب را هرچند نتوان کرد از گوهر جدا

از دل خونگرم ما پیکان کشیدن مشکل است

[...]

صائب تبریزی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۲۰

 

دانم ای خاکم به سر کافتادش از خنجر جدا

سر جدا پیکر جدا

یغمای جندقی
 
 
sunny dark_mode