گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۵۰۶

 

آب در پستی عنان خویش نتواند گرفت

عمر را در موسم پیری شتاب دیگرست

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۵۶۳

 

قاصدان را یکقلم نومید کردن خوب نیست

نامهٔ ما پاره کردن داشت گر خواندن نداشت

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۵۶۸

 

خو به هجران کرده را ظرف شراب وصل نیست

خشک لب می‌بایدم چون کشتی از دریا گذشت

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۸

 

آسمان سفله بی برگ و نوایی بیش نیست

آفتاب روشنش شبنم گدایی بیش نیست

در محیط آفرینش چون حباب شوخ چشم

شغل ما سرگشتگان کسب هوایی بیش نیست

زر که آرام از خسیسان رنگ زردش برده است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۹۳

 

پنجه غیرت دل پرویز را در هم شکست

هر کجا حرفی ز شیرین کاری فرهاد رفت

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۱

 

رهن می کردم ردایی را که ننگ دوش بود

وقت مشرب خوش که این بارم ز گردن برگرفت

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۱

 

می شود از همدگر روشن چراغ حسن و عشق

شمع گل از غنچه منقار بلبل در گرفت

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۱

 

با خموشی منع آه گرم از دل چون کنم؟

چون توان با موم راه روزن مجمر گرفت؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۱

 

دامن افشان از سر خاکم گذشتن سهل نیست

آتش این شکوه خواهد دامن محشر گرفت

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۱

 

تشنگان حشر، فکر چشمه دیگر کنید

کز لب تبخاله ریزم برق در کوثر گرفت

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۱

 

بیش ازین کاوش مکن با دل که چشم تشنه اشک

از برای گریه کردن آب از گوهر گرفت

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۱

 

شیشه با سنگ و قدح یا محتسب یکرنگ شد

کی ندانم صحبت ما و تو خواهد در گرفت

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۱

 

گر نمی خواهد که در پای تو ریزد رنگ عشق

سرو از قمری به کف چون مشت خاکستر گرفت؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۱

 

صائب از مژگان او دعوای خون دل مکن

از شهیدان خونبهای رگ که از نشتر گرفت؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۱

 

کلک صائب جوهر خود گر چنین خواهد نمود

در دل یاقوت خواهد برق غیرت در گرفت

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۰۷

 

نیست در دریای شورانگیز عالم موج را

هیچ تدبیری به از دست از عنان برداشت

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح حضرت سیدالشهداء (ع)

 

پرده خارست اگر دارد گلی این بوستان

نوش این غمخانه را چاشنی زهر فناست

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح حضرت سیدالشهداء (ع)

 

ساحلی گر دارد این دریا لب گورست و بس

هست اگر کامی درین ویرانه کام اژدهاست

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح حضرت سیدالشهداء (ع)

 

داغ ناسورست هست این خانه را گر روزنی

آه جانسوزست اگر شمعی درین ماتم سراست

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح حضرت سیدالشهداء (ع)

 

سختی دوران به ارباب سعادت می رسد

استخوان از سفره این سنگدل رزق هماست

صائب تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۱
sunny dark_mode