گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

طرّه مشکین نباشد بر رخ جانان غریب

زانک نبود سنبل سیراب در بستان غریب

ایکه گفتی گرد لعلش خط مشکین از چه روست

خضر نبود بر کنار چشمه ی حیوان غریب

گر بنالم در هوای طلعتش عیبم مکن

[...]

خواجوی کرمانی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۶

 

تا شدم حلقه بگوش در سلطان غریب

پاسبان حرمش گشتم و دربان غریب

من چسان روی بشکرانه نعمت ننهم

که غریبم من و مهمان شده بر خوان غریب

کی روا دار شود شاه خراسان جهان

[...]

نورعلیشاه