×
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی و نهم
کی توان کردن نصیحت عاشق اوباش را؟!
کی توان پوشیدن این عیش پدید و فاش را
جام مستوری که خام عشق او اندر کشید
در قلاشی میبسوزد عالم قلاش را
هرکه بیند روی او، او گشت آلتون تاش او
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۵
ره نباشد در حریم عشق هر اوباش را
طاقت خورشید ناممکن بود خفاش را
پادشاهی نیست جز درویشی و آزادگی
پس میسر نیست هفت اقلیم جز قلاش را
گر تفرج میکنی باری بیا طوفی بکن
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
صبح میسازد شب من چشم گوهرپاش را
بار خاطر نیست هرگز روز من خفاش را
ناقبولی آن قدر دارم که بر تصویر من
خط بطلان نیست هر موی قلم نقاش را
چشم دشمن، روشن از روز سیاه من شود
[...]