گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۸

 

حسن را با بی قراران گیر و دار دیگرست

مهر را هر ذره ای آیینه دار دیگرست

مستی چشم غزالان نشکند ما را خمار

چشم لیلی دیده ما را خمار دیگرست

به که برگردد به مصر از راه، بوی پیرهن

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode