صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در وصف کعبه و تخلص به مدح امیرالمؤمنین علی (ع)
ای سواد عنبرین فامت سویدای زمین
مغز خاک از نهکت مشکین لباست خوشه چین
موجه ای از ریگ صحرایت صراط المستقیم
رشته ای از تار و پود جامه ات حبل المتین
غنچه پژمرده ای از لاله زارت شمع طور
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح حضرت رضا(ع)
این حریم کیست کز جوش ملایک روزبار
نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار
کیست یارب شمع این فانوس کز نظاره اش
آب می گردد به گرد دیده ها پروانه وار
این شبستان خوابگاه کیست کز موج صفا
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مرثیه شاه صفی
پادشاهی و جوانی سد راه او نشد
کرد چون ادهم ز ملک عالم فانی کنار
در خور اقبال روزافزون خود جایی نیافت
بال بر هم زد برون رفت از جهان بی مدار
در محرم کرد عزم قندهار و در صفر
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح شاه عباس دوم
ای زمان دلگشایت نوبهار روزگار
صبح نوروز از جبین بخت سبزت آشکار
طینت پاک تو از خاک شریف بوتراب
گوهر تیغ تو از صلب متین ذوالفقار
صولت شیر خدا از بازوی اقبال تو
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح شاه عباس دوم و تهنیت ورود او به اصفهان
منت ایزد را که با اقبال و دولت همعنان
روی در برج شرف آورد خورشید جهان
سایه حق بر سر اهل صفاهان سایه کرد
نوبهار لطف ایزد کرد عالم را جوان
آفتاب دولت بیدار از مشرق دمید
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شاه عباس دوم و تاریخ اتمام بنای تالار عالی قاپو
منت ایزد را که از لطف خدای مستعان
عالم افسرده شد از باد نوروزی جوان
روی در برج شرف آورد خورشید منیر
حوت از بهر بشارت گشت سر تا پا زبان
یونس خورشید تابان آمد از ماهی برون
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در شکست یافتن داراشکوه از قلعه داران ایرانی قندهار
شکر کز اقبال روزافزون شاه تاجدار
آفتاب فتح طالع شد ز برج قندهار
مظهر صاحبقرانی، شاه عباس دوم
در جهاد اکبر از فرماندهان شد کامکار
بار دیگر از ته بال و پر زاغان هند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در صفت گرما و مدح شاه عباس دوم
بس که شد تفسیده عالم از فروغ آفتاب
چون پر پروانه می سوزد کتان در ماهتاب
در هوای تابه نعل ماهیان در آتش است
بس که از تأثیر گرما آتشین گردید آب
باد شد گرم آنچنان کز آستین افشانیش
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح شاه عباس دوم
زنگی شب را کند خورشید منظر ماهتاب
مهره گل را دهد تشریف گوهر ماهتاب
شست داغ تیرگی از نامه اعمال شب
کرد با روز از صفا شب را برابر ماهتاب
داد بیرون عنبر شب نوبهار خویش را
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح شاه عباس دوم
کرد میزان حساب آماده بهر خاکیان
از شب و روز مساوی میر عدل نوبهار
از شکوفه نامه اعمال اشجار چمن
مضطرب آمد به پرواز از یمین و از یسار
گل چو خورشید قیامت آتشین رخسار شد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در مدح شاه عباس دوم
سرمه چشم ملایک شد غبار اصفهان
از وجود فایض الجود شهنشاه زمان
شاه عباس بلند اقبال کز پیشانیش
می توان دید اختر صاحبقرانی را عیان
سایه لطف خدا کز آفتاب رایتش
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح شاه عباس دوم
روی در برج شرف آورد دیگر آفتاب
کرد ازین تحویل عالم را مسخر آفتاب
کشور ایجاد را از ماه تا ماهی گرفت
بر حمل از حوت شد تا سایه گستر آفتاب
از تطاول تیغ بر زلف ایاز شب کشید
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح حضرت سیدالشهداء (ع)
خاکیان را از فلک امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت گوی چوگان قضاست
پرده خارست اگر دارد گلی این بوستان
نوش این غمخانه را چاشنی زهر فناست
ساحلی گر دارد این دریا لب گورست و بس
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در مدح شاه سلیمان و تاریخ بنای عمارت هشت بهشت
اصفهان شد غیرت افزای بهشت جاودان
زین بنای تازه سلطان سلیمان زمان
صاحب اقبالی که گر بر خاک اندازد نظر
پایه قدرش ز رفعت بگذرد از آسمان
خاک زر گشتن ز اقبال شهان مشهور بود
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در توصیف زاینده رود
چشمه حیوان ندارد آب و تاب زندهرود
خضر و آب زندگانی، ما و آب زندهرود
نیست آب زندگی را حسن آب زندهرود
صد پری در شیشه دارد هر حباب زندهرود
هرکه بتواند سفیدی از سیاهی فرق کرد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در توصیف دومین پلی که بر زاینده رود بسته شده
شد دو بالا زین پل نوآب و تاب زنده رود
طاق ابرویی چنین می خواست آب زنده رود
شد چو نقش ثانی این پل دلپذیر و پایدار
نقش اول بود اگر آن پل بر آب زنده رود
تا به آیین تمام این پل نقاب از رخ گشود
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - ایضا در وصف زاینده رود
می شود جان تازه از بوی بهار زنده رود
زنده می گردد دل از سیر کنار زنده رود
هست در زیر سیاهی داغ ناخن خورده ای
آب خضر از رشک موج بی قرار زنده رود
زلف مشکین از سواد اصفهان چون آب خضر
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در توصیف زایندهرود و پل آن
زندهرود از جلوه مستانه طوفان میکند
پل به آیین تمام امسال جولان میکند
سایبانها میدهد یاد از پر و بال پری
پل ز شوکت جلوه تخت سلیمان میکند
این کمر کامسال زرینرود از پل بسته است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در ورود شاه عباس دوم به شهر اشرف
کرد تا پابوس اشرف کشور مازندران
زین شرف بر ابر می ساید سر مازندران
از برای توتیا نتوان غباری یافتن
گر بگردی چون صبا سر تا سر مازندران
غوطه چون آیینه در زنگار خجلت داده است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در موعظه و تخلص به مدح نبی اکرم (ص)
تا نگردیده است خورشید قیامت آشکار
مشت آبی زن به روی خود ز چشم اشکبار
در بیابان عدم بی توشه رفتن مشکل است
در زمین چهره خود دانه اشکی بکار
مزرع امید را زین بیشتر مپسند خشک
[...]