گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱

 

ای فلک قدری که شمس دین و دین دولتی

دولت تو دولت دنیا و دین و دولت است

از علو همت تو آسمان را غیرت است

وز جمال طلعت تو مشتری را خجلت است

گر جمال ملتی، شاید که اخلاق تو را

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵

 

ای خلافت را امام و ای امام را قوام

قصد تو قمع فساد و عزم تو عون صلاح

سید شرقی و مجد دین و اهل شرق و غرب

از کف و کلک تو در راحت چو روح تو ز راح

هم فلاح و هم صلاح از خدمتت زاید که تو

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۹

 

ای وزیر شاه عالم، ای نصیر دین حق

عقل را کلکت نصیر و علم را رایت وزیر

در مثال امر جزمت نصرت اسلام و شرع

در صریر سیر کلکت حرمت تاج و سریر

گر بدیدی حل و عقد و قبض و بسط تو رسول

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۴

 

بودم از روز جوانی هر نفس در لذتی

زان چنین در حسرت روز جوانی مانده ام

لذتی از زندگانی نیست در پیری مرا

زانکه در بیم زوال زندگانی مانده ام

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۷

 

کردگارا کیسه ای دارم زسیم و زر تهی

هر سبکساری مرا بر دل بدین دارد گران

دیگران را کیسه ها دادی گران ازسیم و زر

دیگران را همچو من کن یا مرا چون دیگران

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۶

 

ای چو ابر و بحر بر هر نیک و بد دستت سخی

هر سوالی کز سخاوت باشد آن را پاسخی

از سخای مجلس تو، وز عطای دست تو

آن همی خواهم که گرداند بخیلان راسخی

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۲

 

ای شهاب دین به خدمت چند کرت آمدم

هر که را گفتم که ممکن هست دیدن گفت نی

خواستم تا از جمال بی همال و روی تو

با سعادت جفت گردم بازگشتم جفت نی

ادیب صابر
 
 
sunny dark_mode