گنجور

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۷ - فخر در مدح اهل بیت عصمت(علیهم السلام)

 

تا بود جان در بدن یا در دهن نطق مقالم

روز و شب مداح اولاد رسول بی‌همالم

فیض این منصب ز بی‌چون شد نصیب ماه و سالم

منت ایزد را که میمون و مبارک گشته فالم

مهر گردون فضایل اختر برج کمالم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۶ - در مدح شهاب ثاقب علی بن ابیطالب (ع)

 

ساقیا عید غدیر آمد به مستان زن صلاتی

در جهان افکن ز شور باده از نو هوی وهایی

در شط می آشنایان را ز شادی ده شنائی

گر به طاق ابروی خود می‌پسندی مرحبایی

مرحبا صد محربا با نغمه و شور و نوائی

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۷ - همچنین مصیبت

 

هر که در بزم عزای شاه بی‌سر می‌نشیند

سر به زانو بهر نور چشم حیدر می‌نشیند

هر کجا نام حسین باشد مکدر می‌نشیند

روز محشر مهره بختش به شش در می‌نشیند

با بتول و احمد مرسل برابر می‌نشیند

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۸ - بیان واقعه دیر راهب

 

چون حریم خسرو بطحا ز بیداد زمانه

سوی شام از کربلا بهر اسیری شد روانه

جملگی چون طایر پر بسته بی‌آشیانه

در یکی منزل مکان کردند هنگام شبانه

بر در دیر نصاری به افغان و اضطرابی

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode