گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۱

 

ای نوش لبت دلم به نیش افکنده

چشمت دو هزار خسته پیش افکنده

هرکس که نشد به عید رویت قربان

دایم فلکش برون ز کیش افکنده

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۲

 

لعلت نمکی در دل ریش افکنده

فریاد به بیگانه و خویش افکنده

چون چشم تو دید نرگس اندر بستان

از خجلت و شرم سر به پیش افکنده

جهان ملک خاتون