گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰

 

فغان کز سینه دائم آه بی تاثیر می زاید

صباح عیدم از دل نالهٔ شبگیر می زاید

جهان عشق را نازم که سلطان گدای او

بسی دلشاد می میرد ولی دلگیر می زاید

طلب کن دایهٔ کش زهر بیرون آید از پستان

[...]

۵ بیت
عرفی
 
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود