گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸

 

چشم از پی آن دارم تا روی تو می‌بینم

دل را همه میل جان با سوی تو می‌بینم

تا جان بودم در تن رو از تو نگردانم

زیرا که حیات جان باروی تو می‌بینم

بس عاشق سرگردان از عشق تو لب برجان

[...]

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۹

 

آمد شد خود به کوی تو می‌بینم

میل دل و دیده سوی تو می‌بینم

گیرم که همه جرم جهان من کردم

آخر نه جهان بروی تو می‌بینم

مولانا
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۶۳- امیر رازی

 

من بیچاره کاین بیداد از خوی تو می بینم

دل از من دید و من از چشم جادوی تو می بینم

سام میرزا صفوی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶

 

حسن رخ مه رویان از روی تو می‌بینم

دلجوئی دلداران از خوی تو می‌بینم

هرجا که بود نوری از پرتو روی تست

هر جا که بود آبی از جوی تو می‌بینم

چشم خوش خوبان را بیمار تو می‌دانم

[...]

فیض کاشانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

هرجا که بسوی تو می بینم

یک جا همه روی تو می بینم

دریای محیط دو گیتی را

یک قطره ز جوی تو می بینم

طغرای صحیفۀ هستی را

[...]

غروی اصفهانی