گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

هجران رفیقِ بختِ زبونِ کسی مباد

خصمی چنین دلیر به خونِ کسی مباد

یارب حریفِ گرم‌کنی همچو آرزو

گرم اختلاطِ داغِ درونِ کسی مباد

این شعله‌های ظاهر و باطن گدازِ هجر

[...]

وحشی بافقی