گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

تا به روی از دیده اشک لاله‌گون می‌آیدم

دم به دم از گریهٔ خود بوی خون می‌آیدم

گوییا مسکین دلم در قید زنجیر بلاست

کز سرِ زلف تو فریاد جنون می‌آیدم

ای رفیقان کسوت زاهد نه بر قدّ من است

[...]

خیالی بخارایی