گنجور

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

ای رفته ز من ترا چه افسون آرد؟

کاین فرقت تو ز چشم من خون آرد

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

ای رفته ز من ترا چه افسون آرد؟

کاین فرقت تو ز چشم من خون آرد

ظهیری سمرقندی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۵۴

 

هر ناله که نی زپرده بیرون آرد

سرّی است که اندر دل محزون آرد

وآن کس که جماد است و درو ذوقی نیست

آواز نیش در حرکت چون آرد

اوحدالدین کرمانی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۰

 

اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسون آرد

با آسوده را کز دست بیخوابی زبون آرد

مرا باری برآمد جان ازین جان درون مانده

کسی باشد که دل بشکافد و او را برون آرد

گله از باد می کردم که نارد زو به جز گردی

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٧۵

 

خیمه بوالعجبی زد فلک شعبده باز

هر دم از پرده برون نقش دگر گون آرد

صبحدم از سر کین تیغ ز خورشید کشید

وز شفق شام مبادا که شبیخون آرد

شد دلم خون و ندانست کسی کاخر کار

[...]

ابن یمین
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

عیاذباله از روزی که عشقم در جنون آرد

سر زنجیر گیرد و ز در عقلم درون آرد

من و رد و قبول بزم سلطانی که دربانش

به سد خواری کند بیرون به سد عزت درون آرد

به جرم عشق دربند یکی سلطان بی رحمم

[...]

وحشی بافقی