گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵

 

شب نشد از تاب تب پیرهن آتشکده

پیرهنم شعله بود، انجمن آتشکده

صورت شیرین بکاشت، گلشنی از خار و خس

بهر خود آماده ساخت، کوهکن آتشکده

سینهٔ سوزان من، قبلهٔ گبران شده است

[...]

عرفی
 
 
sunny dark_mode